Susa Web Tools
سارا عشق رفته حمید
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سارا عشق رفته حمید
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 35345





==================

==================

.

پنج شنبه 90 دی 15 :: 6:9 عصر :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.orgجلسه محاکمهwww.smilehaa.org

cartpostaleto.ir

جلسه محاکمه عشق بود و عقل قاضی ، و عشق محکوم ...

به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که همیشه رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند

عقل گفت : دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی ! ؟

قلب نالید و گفت : من با وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم .




موضوع مطلب :
دوشنبه 90 دی 12 :: 7:25 عصر :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.orgسوختم ، باران بزنwww.smilehaa.org

سوختم ، باران بزن شاید تو خاموشم کنی

 

شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی

 

آه باران من سراپای وجودم آتش است

 

پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

 

 

دل من رای تو دارد     سر سودای تو دارد

 

تو که نیستی دل من   خسته و غوغای تو دارد

 

تو کجایی که ببینم رخ زیبای تو را   تو که ای که این سر همه رویای تو دارد

 

 

بهش بگین نشست به پات ...

 

بهش بگین نیومدی ...

 

بگین هنوز دوست داره با این که قیدشو زدی ...




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
دوشنبه 90 دی 12 :: 12:19 صبح :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.org شیدایی www.smilehaa.org

cartpostaleto.ir

هنوز عادت به تنهایی ندارم

باید هرجوریه طاقت بیارم

اسیرم بین عشق و بی خیالی

چه دنیای غریبی بی تو دارم

میترسم توی تنهایی بمیرم

کمک کن تا دوباره جون بگیرم

یه وقتایی به من نزدیک تر شو

دارم حس میکنم از دست میرم

نمی ترسی ببینی برای دیدن تو

یه روز از درد دلتنگی بمیرم

تو که باشی کنارم میخوام دنیا نباشه

تو دستای تو آرامش بگیرم

بگو سهم من از تو چی بوده غیر از این تب

کی رو دارم به جز تنهایی امشب

میخوام امشب بیفته به پای تو غرورم

نمی تونم ببینم از تو دورم

دارم تاوان دلتنگی مو میدم

کنار تو به  آرامش رسیدم

بیا دنیامو زیبا کن دوباره

خدایا از تو زیبـــاتر ندیدم




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
جمعه 90 دی 9 :: 8:47 عصر :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.orgقبرستان عاشقانwww.smilehaa.org

در شهر عشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم

 تاچشم کارمی کرد قبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدر قلب شکسته

 وجود داره ؟

یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بود جلو رفتم برگهای روی

 قبر را کنار زدم که براش دعا کنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه

 همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود ...




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
چهارشنبه 90 دی 7 :: 8:47 عصر :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.orgمجنون لیلیwww.smilehaa.org

http://mahdvb.persiangig.com/image/vallentine/val%20(14).jpg

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

 

سجده ای زد بر لب درگاه او
 پُر ز لیلا شد دل پر آه او

 

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

 

جام لیلا را به دستم داده ای
 وندر این بازی شکستم داده ای

 

نیشتر عشقش به جانم می زنی
 دردم از لیلاست آنم می زنی

 

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
 من که مجنونم تو مجنونم نکن

 

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم

 

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

 

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

 

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

 

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد

 

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

 

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

 

مطمئن بودم به من سر می زنی
 در حریم خانه ام در می زنی

 

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

 

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
سه شنبه 90 دی 6 :: 5:24 عصر :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.orgداستان بی کسیwww.smilehaa.org

بس شنیدم داستان بی کسی بـس شنیدم قصه دلواپسی
قصه عشـق از زبان هر کسی گفته اند از نی حکایتهابسی
حال از من بشنو این افسانه را
داسـتان این دل دیوانـه را
چشمهایش بویی از نیرنگ داشت دل دریغا ! سینه ای از سنگ داشت
با دلـم انگار قـصد جنگ داشت گویـی از با من نشستن ننگ داشت
عاشقم من، قصد هیچ انکار نیست
لیک با عاشق نشستن عار نیست
کار او آتش زدن؛ من سوختن در دل شب چشم بر در دوختن
مـن خریدن نـاز او نفروختن باز آتـش در دلـم افـروختن
سوختن در عشق را ازبر شدیم
آتشی بودیم و خاکستر شدیم
از غم این عشق مردن باک نیست خون دل هر لحظه خوردن باک نیست
از دل دیـوانه بردن باک نیست دل که رفت از سـر سپردن باک نیست
آه! می ترسم شبی رسـوا شوم
بدتر از رسوایی ام، تنـها شوم
وای بر این صید و آه از آن کمند پیش رویم خنده، پشتم پوزخند
بر چنـین نامهـربانـی دل مبند دوستان گفتند و دل نشـنید پند
پیش از این پند نهان دوستان
حال هـم زخم زبان دوستان
خانه ای ویران تر از ویرانه ام من حقـیقت نیستم، افـسانه ام
گر چه سوزد پر، ولی پروانه ام فاش می گویم که من دیوانه ام
تا به کی آخر چنین دیوانگی؟
پیلگی بهـتر از این پروانگی!
گفتمش:آرام جـانـی، گفت:نه گفتمش:شیرین زبانی، گفت:نه
می شود یک شب بمانی، گفت:نه گفتمش:نامهـربانـی،گفت:نه
دل شبی دور از خیالش سر نکرد
گفتمش؛ افسـوس! او باور نکرد
چشم بر هم می نهد،من نیستم می گشـاید چشم، من من نیستم
خود نمی دانم خدایا! کیستم یکـنفر با مـن بگوید چیسـتم؟
بس کشیدم آه از دل بردنش
آه! اگـر آهم بگیرد دامنش
با تمـام بی کسی ها ساختم دل سپردم، سر به زیر انداختم
این قماری بود و من نشاختم وای برمـن، ساده بودم باختم
دل سپردن دست او دیوانگی ست
آه!غیر از من کسی دیوانه نیست
گریه کردن تا سحر کار من است شاهد من چشم بیمار من است
فکر می کردم که او یار من است نه، فقط در فکر آزار من است
نیت اش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغـی فاحش است
یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت بغض تلخی در گلویـم کرد و رفت
پایـبند جسـت وجویم کرد و رفت عاقـبت بـی آبرویم کرد و رفت
این دل دیوانـه آخر جای کیست؟
وانکه مجنونش منم لیلای کیست؟
مذهب او هر چه بادابـاد بود خوش به حالش کاین قدر آزاد بود
بی نیاز از مستی می شاد بود چشـمهـایش مسـت مادرزاد بود
یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت
بیست سالم بود، پیرم کرد و رفت




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
دوشنبه 90 دی 5 :: 1:11 صبح :: نویسنده : حمید آ

www.smilehaa.orgقلم را روی کاغذ می گذارم برایت چند خطی می نگارمwww.smilehaa.org

روی کاغذ می گذارم...........برایت چند خطی می نگارم

به نام خالق وصل و جدایی...........به نام نامی پروردگــــــــارم

سلام ای نازنین بی وفایم...........سلامت هستی ای زیبا نگارم

اگر چه بینهایت دوری ازمن...........تو را تا بینهایت دوست دارم

نمی دانم کجا و در چه کاری...........نمی دانی کجا و در چه کارم

فقط امید وارم شاد باشی...........نه چون من که هزاران غصه دارم

اگر از حال من خواهی غمینم...........از آن روزی که رفتی بی قرارم

دگر خشکیده اشک دید گانم...........برای گریه اشکی هم ندارم

از آن روزی که رفتی تیره گشته...........تمام لحظه های روزگارم

لباس تیره بر تن می کنم چون...........برای مرگ عشقم سوگوارم

پس از تو روی لب لبخند مرده...........چو مجنون اسب ماتم را سوارم

تو را در خواب می بینم دمادم...........که با تو در کنار چشمه سارم

ولی از خواب برخیزم چو بی تو...........تصور می کنم بر تل خارم

برایت می نویسم تا بدانی...........حکایت های چشم اشکبارم

تمام اهل عالم را خبر کن...........که من دیوانه چشمان یارم

خبر کن تا همه حالم ببینند...........مگر سنگم که تاب غصه آرم

تو احوال مرا از قاصدک پرس...........که او آگه بود از حال زارم

پس از تو روزن نوری ندیدم...........میان دخمهء تاریک و تارم

غمت همچون طنابی گشته نیلو...........مرا آویخته بر چوب دارم

در آخر آرزویم شادی توست...........تو را دست خدایم می سپارم

چو می دانم نخوانی نامه ام را...........من آن را لای دفتر می گذارم




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
یکشنبه 90 دی 4 :: 2:22 عصر :: نویسنده : حمید آ

 

www.smilehaa.orgبرگشتی نیست تو کارم ...www.smilehaa.org

یادم میاد که اون شب ، بهم گفتی نگارم

نمون در انتظارم، برگشتی نیست تو کارم

یادم میاد که تا صبح ،من با تو گریه کردم

گفتی که کوه دردم ،میرم که بر نگردم

گفتم بهت عزیزم، کاشکی تموم شه دردات

غم نباشه تو چشمات ،دست خدا به همرات

حالا عمری گذشته ،از اون شب جدایی

نه دیگه نیست رهایی،دلم شدش فدایی

هر روز سر مزارت ،یه شا خه گل میزارم

اشکامو کم میارم،هر وقت میخوام ببارم



موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 دی 3 :: 12:37 صبح :: نویسنده : حمید آ

www.smilehaa.orgچرا هنوز هم دلم!...تو را بهانه می کند؟ www.smilehaa.orgcartpostaleto.ir

باز دوباره این دلم تو را بهانه می کند

دوباره مثل بچه ها هوای ناله می کند

چرا سرش نمی شود دگر تو رفته ای ز بر

چرا ز یاد برده است تو گفته ای کلاغ ... پر

چه ساده می کشاندم میان خاطرات تو

چه بچگانه می کند هوای  شانه های تو

چقدر گویمش که دل !! دل خراب و خسته ام !!

نشد دگر خدا نخواست ! من از دلش گسسته ام

هزار و یک دلیل را هزار بار گفتمش ! ...

چرا هنوز هم دلم ! ... تو را بهانه می کند ؟




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
پنج شنبه 90 دی 1 :: 5:32 عصر :: نویسنده : حمید آ

                                                                        توی دنیا چی می خوای به پات بریزم


                                                                                  همه هستیمو من به سرا پات بریزم


                                                                                لب پر خنده می خوای بیا لبهام مال تو


                                                                    چشم پر گریه می خوای هر دو چشمام مال تو


                                                 بیا تا برات بگم من وجودم مال تو


                                                بذار تا فدات بشم من غرورم مال تو


                                                اگه بازیچه می خوای بیا قلبم مال تو


                                           اگه رودخونه می خوای سیل اشکام مال تو


چرا من بی تو بمونم نمی دونم نمی تونم


واسه ی زندگی کردن تو را می خوام خوب می دونم


تو بدون عشقم تو هستی برا من زندگی هستی


تو بدون عشقم تو هستی برا من زندگی هستی...




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته