سوختم ، باران بزن

سوختم ، باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
تو که نیستی دل من خسته و غوغای تو دارد
تو کجایی که ببینم رخ زیبای تو را تو که ای که این سر همه رویای تو دارد
بهش بگین نشست به پات ...
بهش بگین نیومدی ...
بگین هنوز دوست داره با این که قیدشو زدی ...
موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته