Susa Web Tools
حمید آ - سارا عشق رفته حمید
سارا عشق رفته حمید
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 35447





==================

==================

.

شنبه 90 آبان 7 :: 10:33 عصر :: نویسنده : حمید آ

همین امشب از غصه ها میمیرم

انتقام خودمو از دو تامون میگیرم

دیگه از دست توام کاری بر نمیاد

بـــــــایــــد آروم بگیـــــــــرم ......

مثـــل نـــور یه شهاب کــوچیک

رد میشــــم از تـــو چـــــشات

بــاز دوبــاره میافتم از چــشات

بیــــــــــــــصدا میمیـــــــرم .....

به خوابت نمیام کابوست نمیشـم

تو شبای سیاه فانوســت نمیشم

دیگه از دست توام کاری بـر نمیاد

بــــــــایــــــــد آروم بگیـــــــــــرم ...

همین امشب می میرم

همین امشب از غصه ها می میرم
هیچ کس نمی تونه جلومو بگیره
نه تو می تونی نه ستاره ها
مثل یه تیکه سنگ از کوه چشمات می افتم
حتی چشمات هم نمی تونه جلومو بگیره
توی کابوس ات بزرگ تر می شم بزرگ و بزرگتر
حتی کابوست هم نمی تونه جلومو بگیره
برات نامه می نویسم . برات شعر می گم
توی شعرم "تو" می شم
همین امشب به خاطر "تو" می میرم
ولی حتی "تو" هم نمی تونی جلومو بگیری
همین امشب از غصه ها می میرم
هیچ کس نمی تونه جلومو بگیره




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 7 :: 10:32 عصر :: نویسنده : حمید آ

من و جادوی عشقت

 

عشق ای هر روز من!چه صفایی دارد که من اینجا خود را به هوس بودن تو دلشاد کنم



در میان سایه روشن های ذهنم،در این طنین پر هیاهوی قلبم ،در هجوم افکار پریشانم

این چه بلوایی ست ؟

این چه احساس زیبایی ست آرامم می کند ؟

من احساسی دارم به لطافت یک نسیم ملایم که به وقت عبور از میان گیسوانت لرزه ای

بر جانم می نشاند بس هوسناک!

احساسی دارم به شیرینی لبخندی بر روی لبانت که هوسی میریزد بر جانم بس خواستنی!

احساسی دارم به زیبایی نگاهت که چشمان افسونگرت را جاودانه می کند در خوابهایم !

احساسی که در تمام نبودنهایت به قدری زیبا مرورت می کند که بودن خویش را در نبودنت

گم می کنم...


احساسی که هر چه بیشتر وبیشتر عاشق ترم می کند و مرا غرق تمنای تو مست تر ومست تر از سختیهای عشقت به جنونم می کشاند...

یاد تو غمی بر جانم می نشاند که من قلب خود را نیز انکار می کنم ،اما این احساس زیبا

عشقی بر روحم می دمد که غمت نیز شادیم می شود...

حس دوست داشتنت ،گر چه می دانم مرا هرگز دوست نداری...

حس خواستنت،گر چه می دانم مرا نمی خواهی...

حسی که انتظار تلخ بازگشتت را به کامم نوش می کند،گر چه می دانم تو برای ابد رفته ای...



حسی که مجنونم می کند و دریچه ای به رویم می گشاید بس دل انگیز...

دریچه ای به نام رویا!!

رویایی با حضور تو...

عشقبازی های من و خیال تو...

نیاز من و ناز کردن های تو...

ناز تو وغمزه غمزه ناز خریدن های من...

اشک من و شانهء تو...

آغوش تو و مستی من در میان بازوانت...

سکوت تو وسکوت من...

چه زیبا حسی ست این حس رویایی...

تمام رنج عشقت را به جان می خرم و می ناب عاشقی را سر می کشم...

عاشقت می مانم...

عاشق عشق و دیوانگی هایش...

عاشق تو و جنون خیال تو...

تنها عاشق شده ام ، تنها عشق می ورزم و تنها هم از غم عشقت جان می دهم...

عزیزکم ،تو نیز این را بدان یکی اینجا هست که همیشه عاشق توست...




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 7 :: 10:30 عصر :: نویسنده : حمید آ
عشق اول
عشق اول

عشق اول تا همیشه یاد آدم می مونه

اونی که عاشق شده حال منو خوب می دونه

عشق اول،عشق آخر،عشق اولین و آخر

ای تو تنها یار و یاور،هجرتت نمی شه باور

سفرت خوش ای مسافر،ای پرنده ی مهاجر

تو خزون کوچه ی عشق،من یه برگم،تو یه عابر

منتظر نشسته این دل به هوای تو هنوزم

تا ابد قراره انگار که به پای تو بسوزم

ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم

بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم

با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد

شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم

ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد

منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم

ای خدا غصه نخور باز همین می مانم

من زمین خورده این ضربه کاری نشدم

هرکسی خواست تو رااز من جدا سازد دید

هر چه کردی تو به من از تو فراری نشدم




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 7 :: 10:29 عصر :: نویسنده : حمید آ

از همان ابتدا دروغ گفتند!

deborah.mihanblog.com

از همان ابتدا دروغ گفتند!

مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" می شویم؟!

پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست!

از کی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!...

اصلا این "او" را که بازی داد؟!...

که آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"!

می بینی

قصه ی عشقمان!

فاتحه ی دستور زبان را خوانده است

به پندار تو : جهانم زیباست ، جامه ام دیباست ، دیده ام بیناست ، زبانم گویاست ، قفسم هم طلاست ، به این ارزد که دلم تنهاست




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 7 :: 10:28 عصر :: نویسنده : حمید آ

من خیلی وقت است که

مـــــُـــــــــــــــــــــرده ام

 

گاهی دیوانگیم گُل می کند ،

می خواهم بروم دور

خیلی دور ...

یک جایی که خودم را فراموش کنم .

فراموش شوم ،

گم شوم ،

نابود شوم .

می خواهم از خود بگریزم ،

بروم خیلی دور .

 

تا زنده ای

سراغت را می گیرند و حالت را می پرسند.

وقتی بمیری ،

دیگر کسی سراغت را نمی گیرد.

شاید هم وقتی کسی سراغت را نگیرد ،

یعنی


مرده ای ،


نیستی ،


وجود نداری .

 

گاهی آدم دلش می خواهد

کفش هایش را در بیاورد

یواشکی

نوک پا نوک پا از خودش دور شود

بعد بزند به چاک




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 7 :: 10:27 عصر :: نویسنده : حمید آ

هنوز خاطراتت

زیر باران

نفس هایم را تازه می کند

می نویسم باران

تن تب دار پنجره بی قرار می شود

می نویسم باران

گونه های سرخ از آتش شرمم ، شعله می گیرد

می نویسم باران

تو لبخند می زنی

باران می گیرد

سکوت شیشه می شکند

و گونه هایم دل می بندد به نیم دایره ی لب هایت

گاهی فکر میکنم وقتی باران می بارد خداست که می بارد ...

و وقتی برف می بارد خدا زیباتر می بارد ، روی شانه هایت می نشیند

و تو آرام آرام خیس میشوی خیس خدا ...

اما گاهی بر آنی که زودتر از آن معرکه بگریزی زیر طاقی سقفی ، جایی ...

و خدا همچنان می بارد روی طاق ، سقف ، درخت و همه چیز ...

خوش به حال باران که روی شانه هایت آرام می گیرد...

خوش به حال باران که دستهایت را به سویش دراز میکنی...

خوش به حال باران که دوستش میداری...

خوش به حال باران که...

 

 

باران نمی شوم که نگویی:

با چه منتی خود را به شیشه می کوبد

تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم ،

ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی

و مرا در آسمان نگاه کنی ....




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 7 :: 10:24 عصر :: نویسنده : حمید آ
چه قدر دلم واسه صدات تنگ شده بود برای وقتی که تو گوشم
میگی :

" دوستت دارم "


 

 بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم
 

و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم



نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد

بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم



بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی

تمام آخرت خویش را تباه کنیم



به شور و شادی و شوق و شراره تن بدهیم

و بار کوه غم از شور عشق کاه کنیم



و زنده زنده در آغوش هم کباب شویم

و خنده، ...به فرهنگ مرده خواه کنیم



گناه ، نقطه آغاز عاشقی است، بیا

که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم



بیا بساط قرار و گل و محبت را

دوباره دست به هم داده، روبراه کنیم



اگربه خاطر هم عاشقانه بر خیزیم

نمی رسیم به جایی که اشتباه کنیم



برای سرخوشی لحظه هات هم که شده

بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم


تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم

می خوام بگم تو دنیای منی

می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره

می خوام بگم دوستت دارم فقط به خاطر خودت

می خوام بگم شدی مجنون عشقم

می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم

می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم

می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه

می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه

می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم

می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم

می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم

می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم

می خوام بگم بیشترازعشق لیلی به مجنون عاشقتم

می خوام بگم هر جور که باشی دوستت دارم

می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم

می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوستت دارم

می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم

می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم

مرسی که هستی

و هستی را رنگ می‌‌آمیزی

هیچ چیز از تو نمی‌خواهم

فقط باش

فقط بخند

فقط راه برو

نه

راه نرو

می‌ترسم پلک بزنم

دیگر نباشی...




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
<   <<   6   7   8   9   10