Susa Web Tools
حمید آ - سارا عشق رفته حمید
سارا عشق رفته حمید
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 35434





==================

==================

.

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 6:36 عصر :: نویسنده : حمید آ

تنهایم نگذار

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم

تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست

تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند

اما از روزی که با تو آشنا شدم

از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است

از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند

از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام

از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام

از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است

از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم 

از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است

از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد

از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم

از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند 

از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام

همیشه همه جا در هر حال

حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم

و عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم تا همیشه ماندگار باشم

 پس تنهایم نگذار




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
چهارشنبه 90 آذر 2 :: 5:23 عصر :: نویسنده : حمید آ

سارای من ای عزیز رفته ام

 

 

برگرد که بی تو در این غروب غم گرفته دلم هوای گریه دارد؛

حالا که رفته ای ودر کنارم نیستی نمی دانم قصه تنهاییم راباکه بگویم حالا دیگربی توبود ونبودم یک معنا می دهد،

یادم هست روزی که بهم گفتی اگر فاصله ی میانمان هزاران دریای خروشان وطوفان زده هم باشد پرنده ای می شوی وبه سویم پرمیکشی که بی تونمانم اماگویا فراموشت شده وخاطره هاراچون قاصدکی بدست باد سپرده ای، برگرد که پنجره پرغبار دلم بار دیگر به سوی شهر امید باز شودوخانه قلبم به بهشت رویا تبدیل شود.

بهشتی که حوریانش حرف های عاشقانه تو،غنچه هایش خنده های مستانه تو،باده هایش نگاه چشمان زیبای تو باشد.

آری   سارای من بیا ببین که چشم به راهت دارم تابرگردی




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
سه شنبه 90 آذر 1 :: 7:14 عصر :: نویسنده : حمید آ

غـروبـا میون هــفته، بر سـر قـبر یه عاشـق

    یـه جوون مـیاد مـیزاره، گـلای سـرخ شـقایـق

        بی صـدا میشکنه بغضش، روی سـنـگ قبـر دلدار

             اشک میریزه از دو چـشـمش، مثل بارون وقت دیدار

                   زیر لب با گـریه مـیگه :مـهـربونم بی وفایـی

            رفتی و نیـسـتی بدونی، چـه جـگر سـوزه جـدایی

        آخه من تو رو می خواستم، اون نجـیـب خوب و پاک

   اون صـدای مهـربون  ،نه سـکــوت ســرد خــاک

تویی که نگاه پاکت ،مـرهـم زخـم دلــــم بـود

    دیدنـت حـتی یه لـحــظه، راه حـل مشکـلـم بود

         تو که ریـشه کردی بـا، من توی خـاک بی قراری

              تو که گفتی با جـدایی، هـیـچ مـیونه ای نداری

                 پس چـرا تنهام گذاشـتی، توی این فـصل ســیاهی

                      تو عـزیـزترینی اما، یه رفیـق نــیـمه راهــی

                   داغ رفتنـت عـزیـزم، خط کـشـیـد رو بـودن مـن

                          رفتی و دیگـه چـه فایده، ناله و ضـجـّه و شیـون

                 تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق

         منـو جا گذاشتی اینجا، با دلی خـســته و عاشـق

               نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه

              تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه

              عاشـق خـسـته و تنها ،سـر گـذاشـت رو خاک نمناک

             گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو، دادمـش دسـت توای خاک

                 نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش

                   شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش

                  و غـروب با اون غـرورش، نتونسـت دووم بـیـــاره

                      پاکشـیـداز آسـمـون و، جاشـو داد به یـک سـتاره

                       اون جــوون داغ دیـده، با دلـی شـکـسـته از غـم

               بوسـه زد رو خـاک یار و ،دور شد آهسـته و کم کم

                   ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد

  روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد، بـه خـدا نـمــیـری از یاد




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
دوشنبه 90 آبان 30 :: 5:30 عصر :: نویسنده : حمید آ

 خدایا این قصه هایم را ببین باغم نوشتم

من چه کردم این چنین شد سرنوشتم

  من وآوای گرمت راشنودن ، بدین آواغم دل رازدودن

 

  ازاول کار من دلدادگی بود ، ولیکن شیوه ی تودل ربودن


    قرارعمر من برکاستن بود ، تورابرلطف وزیبایی فزودن

غم شیرین دوری برمن اموخت

سخن گفتن غزل خواندن سرودن

من و شب های غربت تا سحرگاه

چو شمعی گریه کردن ناغنودن

چه خوش باشد غم دل باتوگفتن

  وزان خوشتر امید با توبودن




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
یکشنبه 90 آبان 29 :: 5:9 عصر :: نویسنده : حمید آ

 بعضی وقت ها  

بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،

اما دلـــــــــــت میگیرد وقتی یادت می افتد

که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند

جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر

دلم برات تنگ شده

کاش بیای حرفای دلمو بخونی

  دل آزاری 

دلبرم این رسم دلداری نبود

حاصل دلداگی خاری نبود

آن روزی که دل میدادمت

وعده ات قهر ودل آزاری نبود




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 28 :: 7:2 عصر :: نویسنده : حمید آ

خوردم قسم

خوردم قسم تا بعد از این با چشم باز عاشق شوم،حالا که آمد دیگری

من میروم خداحافظ خداحافظ

حالاکه دست دیگری بر هم زده دنیای ما،حالا که بر هم میخورد آرامش فردای ما

من میروم خداحافظ خداحافظ

ای تکیه گاه ناتوان از ناامیدی خسته ام،از بیم فرداهای دور بار سفر را بسته ام

گفتی که در سختی و غم پشت وپناهم میشوی،در کوره راه زندگی فانوس راهم میشوی

حالا که پشت پازدن برای توآسان شده حالا که لحظه های تو از آن این وآن شده

من میروم خداحافظ خداحافظ




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
شنبه 90 آبان 28 :: 1:2 صبح :: نویسنده : حمید آ

ای عاشق واقعی:چگونه ستایشت کنم؟

 

در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است.

چگونه نامت را تکرار کنم،نامت زیبا ودلنشین است.

چه داشته ای که اینگونه قلبم را جذب کرده ای؟

من این گونه نبودم تومرا با وا‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه عشق آشنا کردی،

تو هوای دلم را با طراوت کرده ای، زمانی که با تو هستم

بر آسمان بی کران پرواز میکنم پس دوستت دارم چون پایان را نمیدانم.




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
جمعه 90 آبان 27 :: 4:47 عصر :: نویسنده : حمید آ

 تقدیم به کسى که درکنارم نیست، اما حس بودنش به من شوق زیستن مى دهد

 

غم نگاه آخرت تو لحظه خدافظی،گریه بی وقفه من تواون روزای کاغذی

قول داده بودیم مابه هم که تن ندیم به روزگار،چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخرکار

تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم،بارفتنم از این دیار آرزوهاما میکشم

کوله بارم پره حسرت تودلم یه دنیه درده،مث آواره ای تنها تو خیابونی که سرده

با خیالت به سرم میزنه گریم میگیره،آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
پنج شنبه 90 آبان 26 :: 6:54 عصر :: نویسنده : حمید آ

Out The Door ما که رفتیم Out The Door

ماکه رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم ، واسه تو یه عمر اسیر تو کنج این خونه بودیم

 

ماکه رفتیم تو بمون با هر کسی دوسش داری ، بااونی که پنهونی سر روی شونش میذاری

ماکه رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود ، قصه ی چشای تو واسه ما تکراری نبود

ماکه رفتیم ولی مزد دستای من این نبود ، دل من لایق اینکه بندازیش زمین نبود

ماکه رفتیم ولی قدرتو دونسته بودیم بیشتر خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم

ماکه رفتیم تو برو دنبال طالع خودت ، ببینم سال دیگه کسی میاد تولدت؟

ماکه رفتیم تو برو با اونکه از راه اومده ، اونکه با اومدنش خنجر به قلب من زده

ماکه رفتیم دل ندیم دیگه به عشق کاغذی ، لااقل می اومدی پیشم واسه ی خدافظی




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
چهارشنبه 90 آبان 25 :: 11:46 عصر :: نویسنده : حمید آ

 میروم 

 

مینویسم نامه وروزی از اینجا میروم

با خیال تو ولی تنهای تنها میروم

در جوابم شاید اوحتی نگوید :کیستی

شاید او حتی بگوید :لایق من نیستی

میروم  من که عمری با خیالت زیستم

گاهی از من یاد کن اکنون که دیگر نیستم

 

میخوام تا وقتی که زنده ام ، با خیالت زندگی کنم




موضوع مطلب : سارا . حمید . عشق . تنهایی . از دست رفته
<   <<   6   7   8   9   10   >